برای درس در آمدی بر مطالعات دین استاد گیویان از ما یک کار عملی خواسته بود. یک تحقیق مردم شناسانه. تحقیق من در مورد امامزاده صالح بود. چندتا پنج شنبه جمعه رفتم اونجا و مصاحبه هایی انجام دادم و حاصل آن را هم اکنون در ادامه مطلب می بینید. منتظرنظرات و پیشنهادات شما هستم.‏

حدود ساعت 5/4 -5 بود که با دوستم وارد صحن امامزاده صالح شدیم . همان دم در نان و ماست و نمک به عنوان نذر به مردم می دادند .خانم هایی که مانتو داشتند برای ورود چادر سرشان می کردند و وارد صحن می شدند . صحنه جالبی بود مردم در صحن فرش پهن کرده بودند و با فلاسک های چایی که آورده بودند مشغول خوردن چای بودند . دیده می شد حدود 10-15 نفر که احتمالا از یک فامیل بودند دسته جمعی به سمت اینجا آمدند .پسری 20 ساله به عنوان اولین نفر برای مصاحبه مورد بسیار خوبی بود .
?سلام من علی 21 ساله دانشجوی فرهنگ و ارتباطات هستم وقت داری یه کم با هم صحبت کنیم؟
?سینا یه نگاهی به من کرد و گفت آره چرا که نه .
گفتن این جمله چقدر برام خوشحال کننده بود . اولین مصاحبه، اولین نفر،اولین تجربه ،چقدر راحت .
?از خودت بگو ؟
?هیچی با بابا و مامانم 4 شنبه ها میام اینجا
?واسه زیارت ؟
?آره دیگه پس چی
?اخه فکر می کنم آوردن چای و پنیر و گوجه کمتر به زیارت شبیه باشه نظر تو چیه ؟
?مگه هر کی بخواد کاری رو انجام بده فقط باید همون یه کارو انجام بده. خب زیارتم می کنیم چایی هم می خوریم  . از لحاظ شرعی مشکل داره ؟
?نه .تا حالا شده خودت تنها بیای اینجا ؟
?آره 2 بار یک بارش بعد امتحانم بود که نذر کرده بودم اگه مشروط نشم بیام اینجا ویه چیزی بدم
?مشروط که نشدی ؟
?نه

?چی دادی ؟
?نون و خرما
?چرا نون و خرما ؟
?آخه نون و خرما یه جور خاصیه
?چه جوره ؟
?آدم حس می کنه اگه اینو بده زود تر به حاجتش می رسه
?بار دوم کی اومدی ؟
?بار دوم با دوست دخترم قرار گذاشته بودم
گفتن این جمله برام خیلی خوشحال کننده بود . فهمیدم بهم اطمینان کرده .کیفور بودم.
?اینجا ؟
?آره
?توی صحن , مگه جا قحطیه
?چرا نرفتید دربند درکه و...اینهمه جا
?نمی دونم آخه با اون توی اینجا آشنا شدم
? خب  زیارت قبول! .پس میای اینجا زیارت!؟
?می شه جریانشو تعریف کنی؟
منتظر بودم که یه فحشی بهم بده اما...
?آره دیدم یه دختر چادری اون گوشه واستاده داره خرما تعارف می کنه . منم یه دونه که آخریش بود برداشتم .شمارمو بهش دادم  چند روز بعد بهم زنگ زد .همین جا قرار گذاشتیم .
?الانم رابطه دارین ؟
?آره زنگ می زنیم قرار می ذاریم
?به مامانت گفتی ؟
?آره عکس العملی نشون نداد
?بیشتر چه وقتایی میای اینجا؟
?زمانی که دپرسی یا شارژی ؟
?بیشتر وقتایی که دپرسم میام اینجا وقتایی که از همه چی ناامیدم
?تاثیری داره ؟
?آره به خدا خیلی
?بیشترتوی صحن می شینی یا داخل ؟
?اول که میام میرم داخل یه زیارتی می کنم بعدش میام بیرون
?فکر می کنی امامزاده جای آدم پولداراس یا بی پولا؟
?من می گم جای آدم فقیراست .آدم پولدارا رو چه به امامزاده اونا دنباله دختر بازین
?اما همشون اینطوری نیستن خیلی هارو من می شناسم که آدم حسابین .بگذریم
?الان همسن و سالای تو کجان؟
?یا توی ماشیناشونن یا دارن کار می کنن یا با دوستاشون توی دربند دارن قلیون می کشن .
? اونا دارن وقتشونو تلف می کنن اما تو پیش خونوادت داری زندگی می کنی .قبول داری ؟
?آره خب
?کی میرید خونه ؟
?شوخی کردم بعد نماز
?اگه الان بهت بگن یه آرزو کن براورده می شه چه آرزویی می کنی ؟
?بعد یک دقیقه گفت .
?با مریم ازدواج کنم
?مریم دیگه کیه
?همونی که باهاش اینجا آشنا شدم.
?به به
?خب تو از خودت بگو...
چشمم به یه خدام افتاد حدود 40 ساله .
?سلام آقا من دانشجوم اگه اجازه بدین چند تا سوال از خدمتتون دارم .
?علیکم السلام سریع بپرس
?چند سال این جا خدامید؟
?حدود9سال
?چه وقتایی اینجایید؟
?شنبه 1 شنبه
?چه وقتایی اینجا شلوغ می شه ؟

?همیشه اینجا شلوغه چیکار داری ؟
?گفتم که دارم واسه تحقیقم سوال می پرسم
? شنبه ها معمولا خانوم هابیشتر میان اینجا یا آقایون؟
?پسر جون دنبال چی می گردی ؟
?گفتم بهتون که.... 
?نکنید این کارارو خدارو خوش نمیاد
?چه کاری تحقیق که عیبی نداره
?پسر جان گناه داره
هنوز من نفهمیده بودم جریان از چه قراره
?دختر فراری ها لان نیستندبرو پسر جان برو
شوکه شدم اصلا نفهمیدم چی شد .فقط سریع خدا حافظی کردم و رفتم
اینم از دومین تجربه ما در کار مردم شناسی گویا قبا با چنین موردی مواجه شده بود که اینطوری با من برخورد کرد.
در همین اثنی دیدم یه پیرمردی روی صندلی نشسته ازخدام ها بود .بهش گفتم دانشجوم اونم موافقت کرد یه صحبتی داشته باشیم .
?حاج حسین 62 ساله بود.چند ساله اینجا خدامی ؟
?از 23 سالگی اینجام .پدر بزرگمم اینجا خدام بود
?شما هر شب اینجا هستید ؟
?نه 4شنبه5شنبه و جمعه ها
?بیشتر چه کسانی میان اینجا واسه زیارت ؟
?از همه قشری میان اینجااز پیر و جون گرفته تا آدمای الوات بی سرو پا .روزها معمولا پسرا میان واسه زیارت و شبا بیشتر دخترا میان واسه کاسبی
?کاسبی؟
?یعنی تو نمی دونی؟
دوزاریم افتاد فهمیدم قضیه چیه

?معمولا چه وقتایی میان ؟
?معمولا شبا میان اینجا اگه کسی برتتشون که میرن اونجا می خوابند ،اگه هم کسی نبرتشون شب همین جا می خوابن
?دختر فرارین ؟
?آره دیگه .فقیرن بدبختا مجبورن .شکم گرسنه که این چیزا سرش نمی شه
?چه وقتایی خیلی شلوغ می شه؟
?شب جمعه،اون شب (...) هم پیداشون نمی شه
?چرا ؟
?شب جمعه اینجا حال و هواش خیلی ملکوتی .جرات نمی کنن بیا اینجا
?از شما ها می ترسن ؟
?نه از صاحب اینجا می ترسن،آدمایی که اون شب میان واقعا آدم درست و حسابین
?بیشتر فقرا میان اینجا یا آدم پولدارا ؟
?بسته به روزش داره .جمعه ها ادم معمولی ها میان اینجا ولی بقیه روزها معمولا پولدارا.به هر حال اینجا بالای شهر مسلما باید آدم پولدارا بیان .معمولی ترا میرن شاه عبد العظیم
?خانواده ی خودتونم اینجا میان ؟
?نه بیا اینجا چیکار کنن .هر سال دو بار می برمشون مشهد ، نباید بیان اینجا
?آخه چرا ؟
?پسر جون مگه وضع اینجا رو نمی بینی،ملت میان عوض اینکه دعا کنن تخمه و چایی می خورن آخه اینم وضعه زندگیه
?پس خود شما چه طور 30 سال اینجایین ؟
?من دیگه پیر شدم ،دیگه شیطتون با ماها کاری نداره اما بچه هام که جوونن خدایی ناکرده ...
?فرق آدم قدیمی ها با آدم جدیدا چیه ؟
?قدیمی هااعتقاداتشون خیلی محکمتر بود الان آدما فقط وقتی گرفتارن میان اینجا
?بیشتر مردا میان یا زن ها ؟
?بستگی به روزش داره ،شب جمعه معمولا خانوادگی میان اینجا ، صبح 5 شنبه یا جمعه پسرا و دخترایی که رفتن کوه اینجان ولی مردا بیشتر از زن ها اینجان
 
?قیافه هاشون چطوریه ؟
?غیر آدمی زادی ، اما جمعه ها معمولا با چادر مشکی
?اگه الان بهتون بگن یه آرزویی کن همین الان براورده میشه چه آرزویی می کنی ؟
?ان شاء الله همه ی جوونا عاقبت به خیر بشن